شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

قدر علی

سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ
یا قدیم   برای کسی که نثرهای موزونم را دوست دارد .با تشکر !! و با آرزوی قبولی نماز و روزه ها و غیره ...       علی  بال که باز کرد می خواست پریدن را به من و تو یاد بدهد ، نمی دانست که ما اینقدر درگیر نبخشیدن می شویم که کور می شوند چشم هایمان و کر ، گوش هایی که قرار بود صدای " فزت و رب الکعبه " را بنوشند ... قشنگ است ، می دانی ؟ ! این که اگر مرغابی ها ،هزارهزارهم بودند ،علی، باز، می رفت ... ! علی بخشیده بود . همه چیز را همه کس را ، علی قاتلش را هم بخشیده بود ، که اگر نبخشیده بود پا به مسجد نمی گذاشت .اصلا علی رفت که بدهد ، که ببخشد عطای این دنیای بی ارزش را به لقایش ... علی شوق پرواز داشت . خدا ، به رویش لبخند زده بود . خدا گفت پرواز کن که او تمام شبانه ها و گریه ها و درد ها و یتیمی ها را گذاشت و رفت . رفت و همه را گذاشت برای ما ... آزمونی است ... می دانی ؟؟!                                                                          درخشان باشید                                                                            خودم شهناز تشکر می کنه ، سرخ و سفید هم میشه !!! شاد باشید گل ما !!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۰۷/۱۰
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی