شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی
تا آخر عمر خودم را سرزنش خواهم کرد بابت این که تو را گریه کردم در شبی که به دنبال شب های پر بغض پیشین آمده بود و می توانست شبیه همان شب ها هم باشد و بگذرد اما نشد. کار به جایی رسیده بود که  هرگز نمی شد شک کرد به شکسته شدن سد. سدی که تمام این روزها و شب ها و همه ی این ثانیه ها با سکوتم با امیدم با دلتنگی هایم با خاطراتم (خاطراتت) و با روکشی از شادی ها و سرگرمی های لوس روزانه و لبخندی تصنعی و حرف ها و واژه هایی تصنعی تر ساخته بودمش و با این که از همان اول هم می دانستم که سست است و سخت شکننده اما کم کم داشت  باورم میشد که توانسته ام جلوی سیل را بگیرم - جلوی تو را - . آن شب سد شکست . تو جاری شدی و همه چیز را زیر و زبر کردی و پیروزمندانه گذشتی و باز من ماندم و تکه هایی از خودم که هیچ به من نمی مانست و بیشتر شبیه کبوتری بود که دانه دانه پرهایش را از ریشه کنده بودند و هزار بار از بلندی پرتش کرده بودند تا پرواز کند ... چه می گویم؟ چرا می گویم؟ چرا به " تو " می گویم؟ نمی دانم. شاید چون خیال می کنم  ممکن است بدانی دلم شکسته است و ممکن است کاری بکنی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۴/۱۲
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی