شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

هان؟ هان؟

جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۰ ب.ظ

چه بگویم الان، که خیالت راحت بشود که پاهایم، بله، پاهایم، دیگر هوس پریدن از آن دیوار را ندارند و تو حالا می توانی بی دغدغه ی آوار شدنِ چشم هایم روی صدایت، پشت آن دیوار بنشینی و چایت را بخوری و سرت را گرم کنی با عاشقانه هایی که من ننوشته ام؟ چه بگویم که باورت بشود افسار پایم را داده ام دست چیزهایی که تو را نمی شناسند و هیچوقت راهشان به سمت تو کج نمی شود؟ هان؟

تاوان ترس تو را هم من پس دادم. هزینه اش را شخصاً پرداختم با هرچه که داشتم. حالا بگو، دیگر آنقدر شجاع هستی که، زندگی کنی؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۱
شب تاب

یکی که نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی