شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

بهار، در انتظارِ اجازه ی توست...

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ
فردا نه، پس فردا. عاقبت که سال نو می شود. نمی شود؟ تو بگو کی نو می شوی؟ بگو کی می آیی دستم را می گیری و از وسط آرزوی برآورده شده ام می کشی ام بیرون و به رویم لبخند می زنی؟ بگو کی تقویمت ورق می خورد تا برسی به سالِ شیر، ماهِ شیر، روزِ شیر؟ این روزها شبیه هم نیستند. هر روزش یک جور می گذرد بی تو. یک روز با داستان، یک روز با پیراشکیِ کِرِم دار، یک روز با پسر جوانِ بی نظیرِ روزنامه فروش، یک روز با بادهای وحشتناکی که گیر داده اند به چادرم و یک روز با موجوداتِ فضاییه سرزمین کوچولوها. نگداشته ام نبودنت دیوانه ام کُند. نمی گذارم. باید وقتی برگشتی، حالم خوش باشد. سر پا باشم. بتوانم بخندم. برایت چای دَم کنم. باید بتوانم همه چیز را مو به مو برایت تعریف کنم. زمین از حرکت نمی ایستد، درختان هم بی برو برگرد جوانه خواهند زد. بهار پشتِ در دلِ من مانده جانکم، لب تر کن تا وارد شود ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۷
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی