شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

شیرینیِ یک شغل

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ
به همه ی ولنتاین ها و روز زن ها و روز معلم هایی فکر می کنم که کیسه های پر از هدیه و گل رز را دست این و آن می دیدم و یک جورهایی حسرت می خوردم که هیچ کدام از این ها مالِ من نیست و آه و فغان و کجاست آن دلبر دیرینه که با یک گل رز زپرتی هم که شده من را وارد یکی از آن گروه ها کند و خلاص و خلاصه، همین دیگر. سال بعد از سال گذشت و عاقبت یکی از همان کیسه های پر از هدیه و گل سرخ به دست من هم رسید! امروز، من و یک عده ی دیگر، در محل کار، در مترو، در اتوبوس و در خیابان یک گروه را تشکیل داده بودیم که نفری یک کیسه دستمان بود با یک گل! و همه به هم لبخند می زدیم! و از اینکه همه عضو یک گروهیم، احساس غرور می کردیم. آن کیسه ما را به هم معرفی می کرد! ما همه معلم بودیم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۳
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی