شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

128 تنها یکی از آنهاست

پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ب.ظ


آن شب که خودم را رسانده بودم به حورا، همان شبی که سرد بود و باد می پیچید لای شاخه های درخت های محوطه ی خوابگاه، قرار بود که فقط به بهانه ی تحویل دادن کتابهای امانتی، از زیر درس خواندن فرار کنم، نه اینکه بروم و از نشانه ها حرف بزنم و حورا بگوید که « تو چقدر روی زندگیت مسلطی». با حورا همیشه حرف به جاهایی می کشد که کمتر کشیده شده. حالا دوباره رسیده ام به نشانه ها. به چفت و بست های کوچکی که یک سازه ی بزرگ را سر پا نگه می دارند. چیزهای در این نشانه ها هست که چشم هایم را نمی توانم به رویشان ببندم. همه ی وجود عقلی و احساسی ام را بسیج کرده ام به راستی آزماییِ این نشانه ها. این آن است که از من برمی آید. باقی اش می شود الخیر فی ما وقع.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۴
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی