شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

خواب و بیدار

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۸ ب.ظ



دلم برای بعضی چیزهایی که قبلا بود تنگ شده. دلم برای خندیدن با دخترخاله ها تنگ شده. آدم ها چقدر بزرگ که می شوند بد است. چی گفتم؟ سرم درد می کند. چشم هایم درد می کنند. زانوهایم، آخ از زانوهایم. هم قدِّ قد و نیم قدها شدن همین مکافات ها را هم دارد. دلم برای خواندن تنگ شده. برای آواز خواندن، برای کتاب خواندن، برای نامه خواندن، برای وبلاگ خواندن. آواز را دو گوشی که می شنوند، دورند. کتاب را چشم درد نمی گذارد که دلم تنگش نشود، نامه را حورا خیلی وقت است که ننوشته و وبلاگ ها را پایین و بالا می کنم کم کم و بی حوصله. روزها اینطور نمی مانند، می دانم، می دانم. روزها اما چطور می شوند وقتی اینطور نماندند، نمی دانم. خوب نیست با توهم از دست دادن بزرگ شدن. خوب نیست عادت به اینکه رویاها فقط برای خوابند و در بیداری هیچند. می دانی بیدار ماندن از ترس اینکه بخوابی و بیدار شوی و بفهمی همه چیز خواب بوده یعنی چه؟ من هم تازه دارم می فهمم.




* آدم باید خودش خاکستری رو به سیاه نباشد.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۹
شب تاب

نظرات  (۱)

منم دلم برا خیلی چیزا تنگ میشه...
چیزای کوچیک و بزرگ..
پاسخ:
بیخودیه. همه دلتنگیا بی خودیه ماه بانو. تهش هیچی نیست. هیچی نیست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی