شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۳۸۷ ثبت شده است

یا قدیم به فریبای مهربانم روزی من به کسی که معصومیتش به وسعت تمام آسمان ها ست می گویم ، که کسی را میشناسم که بودنش به زیبایی تمام عشق هاست و او حتما خواهد فهمید که " تو " چقدر برای من عزیزی ! آن روز از همه می خواهم که سکوت کنند تا " او " صدای قلبم را خوب بشنود و خوب به خاطر بسپارد و خوب بفهمد که "عشق" چطور زندگی می بخشد. دست هایت نیلی آسمان اند ، این را به او می گویم و او می فهمد که من چقدر خوشبختم که تو را دوست دارم و خواهم داشت . می گذارم به دوستی با تو افتخار کند ، همانطور که من می کردم و وقتی روزی خودش موجب افتخار شد ( که می دانم که می شود ! ) لبخندی می زنم و آرام در گوشش زمزمه می کنم : " آدمها به اندازه ی عشقشان بزرگند و به اندازه ی بودنشان برای کسانی که دوستشان دارند موجب افتخار ... " من ، می گذارم بفهمد که چرا دوستت دارم . برای خاطر عشق ... برای خاطر اینکه تو " دوست " منی ...                                                                                    شاد و درخشان باشید                                                                                      عیدتون مبارک
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۸۷ ، ۰۶:۴۸
شب تاب