شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

۶ مطلب در مهر ۱۳۸۹ ثبت شده است

تنهایی کتاب خوندن ؛ تنهایی نوشتن ؛ حالا تنهایی شنیدن ؛ زندگیمو بلدم .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۸۹ ، ۱۴:۱۳
شب تاب
بین شب های ما فاصله زیاد است ، زیاد. نه اینکه اینجا که منم صبح بشود و خروسخوان و آنجا که تویی تازه شب بشود ـ هرچند اینجا که منم صبح آمدنی نیست که نیست ـ ، نه، تفاوت در عمق است ، در چیزهایی که این شب دارد و آن یکی نه . در دلتنگی های شب من و خیال خام سر زدن سپیده اش . در اینکه شب های من فقط من را دارد و خواب تو را و شب های تو ... آه از شب های تو که آرزوی بودن در آنها را به سرزمین عجایب شعرهای کوتاهم می برم و سال ها و سال ها و بارها و بارها چای تلخ می خورم به امید فراموش کردن تلخی این آرزو . و تو کجای این دنیایی وقتی هیچ قهرمانی برای نوشتن شعر بلند صبح باقی نمانده و همه خورشید را می خواهند برای سوزاندن دل همدیگر ؟ و تو کجای این دنیایی که سهم من نیست ؟؟ بین شب های ما فاصله هست . من این فاصله ها را آه می کشم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۹ ، ۱۴:۵۱
شب تاب
درسته ، خیلی کم پیش میاد که نباشی ؛ اما همون یه کم هم سخته تلخه می سوزونه دلمو .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۸۹ ، ۰۵:۱۱
شب تاب
فکر می کنی یه آدم چقدر می تونه تنهایی رو تحمل کنه ؟ یه سال ؟ ده سال ؟ صد سال ؟ هزار سال ؟؟ خب ... وقتش نشده برگردی ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۹ ، ۱۵:۵۰
شب تاب
زبان رمز نمی دانم. استعاره و ایهام و تشبیه را هم بلد نیستم . ساده می گویم : " دوستت دارم "
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۹ ، ۱۵:۳۱
شب تاب
مردا ، سلام علیکم ! زهره خانوم شده گم نه لک لک اونو دیده نه هاجر ورپریده اگه ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۹ ، ۱۵:۲۷
شب تاب