نمی دونم وقتی ۱۴ ساله بودم، داشتم چیکار می کردم که حالا دارم کارهای چهارده سالگیمو انجام میدم. انگار دو دوره از زندگیم، جاشون باهم عوض شده. جای ۱۴ تا ۱۸ سالگیم با ۱۹ تا ۲۳ سالگیم. نمی تونم جلوشو بگیرم. راهِ طبیعت رو که نمیشه سد کرد. فقط دارم به همه ی اون کسایی فکر می کنم که فکر می کنند سرمایه گذاریشون بر باد رفته و با اون همه زحمت، آخرشم اونی نشده که می خواستن. دارم به چند محاسبه ی اشتباهِ کوچک فکر می کنم. ناراحتم. ولی نه زیاد. دستِ من نبوده. فقط می تونم توصیه کنم که کتابهایی درباره نوجوان ها رو هم به سبد مطالعه شون اضافه کنن!
ببخشید...