میگن چون عروس سیب دوست نداره تو میوههای عروسی سیب نمیذاریم اصلاً!
کاردستی مخصوص روز پدرُ دادم بهش. گفتم باباتُ که دیدی اینو بده بهش بگو باباجونم روزت مبارک! مثل هر روز نشسته بود به انتظار مادرش. از قضا پدرش اومد دنبالش. خوشحال و متعجب رفت طرف پدرش و گفت: اِ ! بهروز، اومدی؟ روزت مبارک!
پدرش از خوشحالی و ذوق، جایی نزدیک ابرها بود!
دیگر صبحها که تصویرِ چشمهای پف کرده و موهای
ژولیده و جوشها و لکهها را توی آینه میبینم، چشمهایم را نمیبندم.