یا قدیم
زمین و زمان را به هم دوختم .
زیر باران دعا کردم .
نامه نوشتم . نامه پاره کردم . نامه فرستادم .
شعر گفتم .
دو روز غذا نخورد م. سه روز ، چهار روز ...
راه رفتم و کاری نکردم . ایستادم و کاری نکردم . نشستم و بازهم کاری نکردم . نمی توانستم که بکنم .
کتابهایم را پاره کردم . نوشته هایم را پاره کردم . کاغذهایم را ...
کافی بود سرت را می چرخاندی ....
درخشان باشید
شب تاب
*برای کسی که موزون نثرهایم را دوست دارد .