تو را در جنگ، در فلاکت، در ترس، آن روزها که آب نبود و برق نبود و رحم نبود و انسان انسان را میدرید، تو را در روزهایی که پوچترین واژه امید بود و لجنترین حس عشق و قرنها بود که دلم هیچ چیز نخواسته بود، آبستن شدم. شاید تو، همان یگانه ناجی باشی که برای همیشه بشر را نیست میکند از زمین.