ماه شب چهارده
سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ
یا قدیم
نثری موزون ...برای آن که نثر های موزونم را دوست داشت ...
دیشب ، شب نبود .... روز بود انگار ...
ماه دیشب ، خورشید بود انگار ... ماه نبود اصلا ...
یاد تو که می افتم بساط همین است ... تمام خوابها با من قهر می کنند ، شب ها روز می شوند ... ماه مست می شود ...
....
شب چهارده ، شب نیست ... روز می شود ، می خندد ... آن شب ، تمام عاشقان بیدارند .. . شعر می گویند ... ! به ماه که نگاه می کنند ، دلشان روشن می شود و ... چشم هایشان برق می زند به رسم روز اول تمام عهد ها و یاد ها ....
شاد و درخشان باشید
خودم
۸۶/۰۲/۱۸