شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

تویی که میان خیال سبز بهار پنهانی

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۰۶ ب.ظ
یا قدیم یک سر سوزن هم خیال نکن که چیزی را یادم می رود ، چون نمی رود . یادم نمی رود بخوانم ، بنویسم ، خوانده هایم را لذت ببرم و نوشته هایم را تقدیم کنم (یادم نمی رود چیزی را که برای خودم نیست ، برای خودم نگه ندارم) . یادم نمی رود که چه کارهایی می توانم بکنم به طور بالقوه و یادم نمی رود که با این بالقوه ی زهرآلود خوش باشم تا زمانی که باران ببارد ؛ همان بارانی که دل را خون می کند و نمی آید ، انگار خوش ندارد آتش هیچ شهری را ، هیچ دلی را خاموش کند . چیزی را یادم نمی رود . حواسم جمع است . جمع جمع . چیزی در درونم مرا می خنداند ، مرا آرام می کند و مرا به صبر دعوت می کند . چیزی در درونم ، قول داده که بهار بیاید ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۵/۲۰
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی