حادثه ای که زیر گوش من اتفاق می افتد هر روز
يكشنبه, ۵ دی ۱۳۸۹، ۰۸:۱۱ ق.ظ
میم ، عین را دوست دارد.
عین کمی از میم کوچکتر است.
میم جانش برای عین در می رود.
اما شک داریم که عین روحش هم خبردار باشد.
میم آرزو دارد عین واقعا دوستش داشته باشد .
عین شاید واقعا میم را دوست داشته باشد ، شاید.
میم با عین حرف می زند.
عین از خجالت سرخ می شود.
میم ...
عین...
میم ...
عین ..
چکار باید بکنم من ؟
۸۹/۱۰/۰۵