من لوس غر غروی تنبل
شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۹، ۰۱:۰۰ ب.ظ
این روزها کتابخانه ای که عضوش هستم دارد خودش را تعمیر می کند و این یعنی من الان کتابی ندارم که بخوانم ؛ و این برخلاف ظاهرش اصلا موضوع ساده ای نیست بلکه بسیار بسیار بغرنج است جوری که همه چیز را به هم ریخته و ...
دوست ندارم از ... استفاده کنم؛... ظاهرا خیلی مهم است و باید جاهای خاصی بیاید و گاهی جاهایی می آید و با آمدنش یک دنیا حرف می زند و چه و چه ؛ اما مدام که نمی توانم از نقطه ویرگول استفاده کنم ؛البته به جای هر دوی اینها می توانم کلمه به کار ببرم و این خیلی هم ساده است برای من که کلمه به کار ببرم اما در شرایطی که همه چیز اینقدر به هم ریخته است نباید انتظار داشته باشم از خودم که ...
چرا کتابخانه ای که آنقدر از خانه ی ما دور نیست که نیروی عظیم تنبلی من باعث بشود فراموشش کنم باید به علت تعمیرات تعطیل بشود ؟؟؟
غر غر غر غر غر
باز هم غر
خیلی بیشتر غر
امروز و در این لحظه غر زدنم می آید و این هیچ ربطی به رفتن تو ، او یا هرکس دیگر و کم شدن نمره ی خاک و بالا رفتن وزنم و سردی هوا و هیچ چیز دیگر ندارد.
غر زدنم می آید چون هیچ کتابخانه ای این نزدیکی ها نیست که دوستش داشته باشم ،عضوش باشم و از همه مهمتر اینکه تنبلی ام نیاید برو آنجا.
اه
۸۹/۱۱/۲۳