به دنبالِ خواندن، چنان زار گِریَم...
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ
از این همه چیزی که می شود خواند، سرگیجه گرفته ام. این همه خواندنی، این همه کلمه که از سر و کول عالم آویزانند، چرا یک دَم آرام نمی گیرند؟ چرا یک جا نمی نشینند تا دستم بهشان برسد؟ تا گمشان نکنم؟ تا بتوانم بخوانمشان کم کم؟ چرا اینقدر مغرور و سر به هوا به هر طرف که می خواهند می روند؟ چرا عین ماهی لیز می خورند؟ چرا مالِ من نیستند؟
خسته شدم بس که "خواندنی" دیده ام و شنیده ام و نشده و نتواسته ام که بخوانم...
---------------------------------
نمایشگاه کتاب؟؟؟
۹۲/۰۲/۱۳