تنها صداست که می آید!
دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۸ ب.ظ
صدای رعد و برق می آید. صدای جروبحث بابا و عمه ، خنده بازار، سماور، یخچال، دزدگیر ماشین همسایه، جیغ محمد امین، استکانِ چپه شده در سینی از ضربه ی پای مامان، خنده های آچو و تق تق کیبورد زیر انگشت های من هم می آید.
همین الان هم، صدای باران روی کانال کولر به صدای خس خس گلویم که زیر صدای همه ی این صداها بود، اضافه شد.
---------------------------------------------------------
دو تا سیلورمن دیدم. مردم، وسط ایستگاه متروی میدان آزادی، تماشایشان می کردند و یک لحظه دست از مسخره کردن برنمی داشتند. قدم هایم را تندتر کردم به سمت اتوبوس. غصه ام شده بود...
۹۲/۰۳/۰۶