بازی بازی! کتابخونه!
چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۳ ب.ظ
به یه بازی دعوتم کرده. قراره کتابخونه هامونو به هم نشون بدیم. اینم از کتابخونه ی من. البته اونی که دَمِ دستیه! یعنی یه کتابخونه ی بزرگ تری هم هست که از کتابای بچگیام تا کتابای درسی و قدیمیِ قدیمی و خلاصه همه چی توش پیدا میشه! ولی این یکی رو بیشتر دوست دارم.
بالا، قرآن، نهج البلاغه،حافظ، هوای تازه شاملو، مجموعه اشعار محمد علی بهمنی، گزیده اشعار سایه، دیوان رهی معیری.
پایین، جلد سوم و چهارم کلیدر، رامونا و پدرش، انگار گم شده ام(این سه تا رو از کتابخونه گرفتم)، قوی شیپورزن، شازده کوچولو، سه برخوانی بهرام بیضایی، یادداشت های شخصی یک سرباز و شانزدهم هپ ورث سلینجر، آرش، ابن مشغله نادر ابراهیمی، لافکادیو شیری که جواب گلوله را با گلوله داد سیلور استاین، شاهدخت سرزمین ابدیت آرش حجازی، دیوان فروغ فرخزاد و نارگل خانوم!
* اونقدر غریبم اینجا ، که نمی دونم کیو باید دعوت کنم. اما...
زهرا جان ، بیا بازی!
چسبید به:,