قانع نمی شود، هر طوری، از هر دَری، به هر روشی...
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ
غمگین و ماتم زده و با بغض نشسته سرِ سجاده. میگم خوب بود رو تخت بیمارستان بودیم؟ خوب بود نون نداشتیم بخوریم؟ خوب بود الان یکی از ماها کتک خورده و دلشکسته نشسته بودیم گوشه ی خونه واسه طلاق؟ میگه چرا اینا رو میگی؟ چرا از اونایی نمیگی که عروس و داماد و نوه ی خوب دور و برشون ریخته و خوشحال و خوشبختن و سالم هم هستن و کلی هم پول دارن؟
۹۳/۰۵/۱۱