کجا به دنبالت بگردم؟ روی کدام قله؟
شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ
میام پایین و سماور رو روشن می کنم. صبر می کنم تا آب حسابی جوش بیاد. چای دم می کنم. ماگ محبوبم رو تا خرخره پراز چای داغ می کنم. بعد روش آب سرد میریزم که زودتر بتونم سَر بِکِشَمِش. این هم یه جور مَرَضه. چای تلخ و سرد که به معده ام رسید، تازه می فهمم که دلم اصلن چای نمی خواست و بیشتر دوست داشته ام که بروم و با ماهان فوتبال بازی کنم. از این ناهماهنگی دلم ریش میشه و دوباره برمی گردم توی اتاقم. هرگز چیزی هم وزنِ چیزهایی که از دست داده ام پیدا نکردم. باید جای خالی ِ چیزها رو با چیزهایی هم وزن و هم رده پر کرد. تو که این رو می دونستی، نباید می رفتی. آخر،حماسه ی گیل گمش، به جای چشم های تو ؟؟
۹۳/۰۵/۱۸