شور... تلخ...
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ب.ظ
نفرت انگیزهای دنیایم تعدادشان بیشتر نیست از دوست داشتنی ها، وسعتشان بیشتر است و عمقشان. احاطه ام کرده اند. در آنها زندگی می کنم. با آنها زندگی می کنم. جایی را بلد نیستم که بروم و آنها نباشند. جایی را ندارم که بروم و آنها نباشند. نفرت انگیزهای دنیایم، تنبل و چسبنده اند. زورم نمی رسد به حذفشان.
تلاش می کنم. تلاش کرده ام همیشه. درس، کتابها، قد و نیم قدها، فیلم ها، دوست ها، وبلاگ ها، آچو، آه ...
دارم جان می کَنَم تا چه بشود؟ دارم جان می کَنَم تا چیزی بشود.
بعضی ها جان نمی کَنَند برای شدنِ چیزها. چیزها می شود برایشان، بی جان کَندَن. چقدر دنیایشان دور است.
* خدا مدیران بلاگفا را ببخشد، ما که بنده ی خداییم ...
۹۴/۰۶/۲۵