دستم را گرفته ای، رها نکن
چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ
از صبح هر وبلاگی را باز می کنم، یک طوری بی قرارم می کند. انگار چیزی سر جای خودش نیست. انگار همه رفته اند و من جا مانده ام. گفته بودم که خیال می کنم همه چیز مثل خواب است. گفت بزن توی گوشم تا باورم بشود که بیدارم. کدام خواب؟ کدام بیداری؟ اربعین شده و دل ما قرار ندارد آقا.
رویم نمی شود توی آینه به خودم نگاه کنم. آخر من کجا و لیاقت حضور شما در زندگی ام کجا؟
۹۴/۰۹/۱۱