فصل
جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ب.ظ
می پرسد کم خرج؟ می گویم کم خرج. فلاکس را میچپانم توی کیفم با دو تا شیرینی و یک مشت تخمه. پاشنه ها را ور میکشیم. اتوبوس ما را میرساند به ساعی و گربه هایش. روی نیمکتهای گهواره ای مینشینیم، تاب میخوریم، عطر چای را توی ریه هایمان میکشیم،یک فصل اشتراکمان را جشن میگیریم و میخوانیم : این فصل را با من بخوان باقی فسانه است/این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است...
۹۵/۱۰/۰۳