باشگاه مشت زنی
چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۵۱ ب.ظ
اتوبوس که ترمز می کنه با تمام هیکلش میفته روی من. پام له میشه. دستم گیر میکنه بین تنم و میله اتوبوس، درد می گیره. میگه ببخشید. لبخند می زنم.
من لبخندِ زورکیِ جواَم.
من بی تفاوتیِ جواَم.
تموم شهر باشگاه مشت زنیه. در هر زمان فقط یک مبارزه در جریانه. مبارزه ی من با خودم. مبارزه تا وقتی ادامه پیدا می کنه که لازم باشه. تا ابد.
من روحِ گندیده ی جواَم.
۹۶/۰۵/۱۱