بوی گُه از هر رایحهای قویتر است
شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۲۰ ق.ظ
رانندهء اسنپ شبیه عشق سابقم بود، یک کپیِ خالکوبی شده. چشم از تصویرش در آینهء بغل نمیشد بردارم. یک امر محال خیالم را برده بود و ول داده بود وسط گند و گُههای گذشتهء دورِ دور. همو بود که بعدش دیگر هرگز به هیچکس و هیچ چیز نتوانستم اعتماد بکنم و هی هر سال شدیدتر هم شد این ماجرا. همو بود که بعدش افتادم به یک سراشیبِ بیپایان رو به هیچ و هر چه جان کندم خلاص نشدم. همو بود که بعدش تمام نقاطی که میتوانستند درخشان باشند در زندگیِ در سراشیبم تبدیل شدند به کثافتی چسبنده. تمام اینها او بود و من داشتم لبخند میزدم.
۰۲/۰۵/۰۷