روزگار سپری شدهء مردم سالخورده
يكشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۳۸ ق.ظ
انگار نه انگار موهایم سفید شده. انگار نه انگار هیکلِ افتادهء زنی میانسال از توی آینه خیره خیره نگاهم میکند هر روز. انگار نه انگار باید کمکم به جهیزیهء دختری فکر کنم که زودتر از آنچه به خیال بیاید دارد بزرگ میشود. انگار نه انگار خستهام، غمگینم، مُردهام...
هنوز از هیجانِ اینکه شاید و فقط شاید قرار است ببینمت، صورتم پر میشود از جوشهای قرمزِ بیرحم.
۰۲/۰۸/۰۷