"یا قدیم "
برای کسی که نثرهای موزونم را دوست دارد
و
شاهدخت سرزمین لیمونا !
سلام آسمان !
چرا تمام شب دلت گرفته بود ؟ چرا دوباره ابر توی چشم های تو نشسته بود ؟
مگر دوباره ماه رفته است ؟؟
تمام شهر در شب گذشته مرده بود . دلش گرفته بود . ماه ، یار بی وفای شهر ماست . می رود ، تمام شهر قبر می شود . سرد می شود .
هزار شمع کوچک و بزرگ نذر کرده ام ، که ماه باز هم عاشقت شود ، تو هم برای او کمی ، مهربان تر و قشنگ باش ! کمی بخند !
به افتخار ماه ، صد هزاران هزاران ستاره را صدا بزن .
بدون ماه ، خنده های شهر رفته اند ، ولی دلم نوید می دهد که او ، سپید و ناز ، شبی دوباره شهر را قشنگ می کند ...
کمی بخند ...
شاد و درخشان باشید
خودم