سالی که نکوست...
پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ب.ظ
فقط همینمون مونده بود که مامان تبدیل بشه به زنی که حس می کنه شوهر و بچه هاش درکش نمی کنن...
آقا من خودمم درک نمی کنما، می فهمید...؟ این مشکل بزرگ و ترسناکیه. خودم به اندازه کافی رنج می برم از این همه بی درکی، شما دیگه شورش نکنید لطفاً. تازه تازه داره یه چیزایی سرم میشه از خودم، دیگه جونِ فکر کردن به "روش های افزایش اعتماد به نفس و رضایت از خود" برای شماها رو ندارم. به خاطر خدا خودتون هم یه ذره تلاش کنید. همه حرص ها رو من باید بخورم؟ تنهایی؟
۹۲/۰۱/۰۱