زندگی به جای دیگری
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ق.ظ
قرار نبود زندگی اینطوری باشد. ما خیال می کردیم که قرار نیست. خیال می کردیم جای هیچ چیز با چیز دیگری عوض نمی شود. خیال می کردیم اصل عوض نمی شود و هرچه بلا هست روی جزئیات نازل می شود. جزئیات هم که خب، کاری ندارد، آدم تحمل می کند. ولی عوض شد. اصولی که خیال می کردیم ابدی هستند عوض شدند. حتی جای آدم ها هم با هم عوض شد. وقتی بچه ای، این عوض شدن ها هیچ خوب نیست. گیج و منگ چرخ می خوری توی زندگی. تازه اگر نفهمی که چه اتفاقی افتاده، اوضاعت روبه راه تر است. فوقش کمی درد می کشی، یا کمی کمتر از دیگران کودکی می کنی، یا وسط گیج شدن ها پرسه می زنی و بزرگ می شوی آهسته آهسته. ولی وقتی که بفهمی...
درست از لحظه ای که بفهمی، دیگر زندگی نمی کنی. یا در بهترین حالت، عوضی زندگی می کنی، برای زمانی خیلی خیلی طولانی.
۹۳/۰۴/۱۵