شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

بِوَز لامصب

جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ق.ظ

 

 

نمیدانم چرا و به چه علّت، ولی ترجیحم این است که مُرده باشم. چرا، می‌دانم چرا و به چه علّت ترجیحم این است که مُرده باشم. کسی به من نگفته بود که زندگی اینقدر لوس و داغ و چسبنده است، خودم فهمیدم. از لوسی، داغی و چسبندگی بدم می‌آید و مبارزه هم بلد نیستم. من مردِ فرارم. فرار از هر چیزِ کوفتی به چیزهایی دیگر که شاید کمتر کوفتی باشند یا زهرماری باشند مثلا. زهرمار خوب است. کُشنده است. فقط فکر کنم درد دارد و عذاب می‌دهد که خب چیزهای خوب بی‌زحمت به دست نمی‌آیند. بگذریم. حواست هست چند وقتی‌ست نسیم خنکی نوزیده؟

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۶/۲۴
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی