شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

شازده کوچولو کیه؟

سه شنبه, ۹ اسفند ۱۳۸۴، ۰۳:۳۳ ق.ظ

 

از کجا اومد پسر کوچولوی موطلایی که بی هیچ غمی فقط یه بره می خواست ؟ کی بود؟ جنسش چی بود ؟ اگر آدم بود چه طور توی اون اخترکی که توش هیچ آدمی به هم نمی رسید زندگی می کرد ؟اصلا چه جوری به دنیا اومده بود ؟

...............

یه شب که شب تاب ها در کمال زیبایی نورافشانی می کردند ، جوان ترینشان که تازه این قدرت را به دست آورده بود ، سوالی در ذهنش شکل گرفت ...

پرسید : جنس این نور چیه ؟

جواب گرفت : عشق!

_ عشق ؟ ماها عاشق چی هستیم که نور به این قشنگی می دیم ؟!

_ عاشق این که شبا رو نورانی کنیم ...

_اگه ما یه شب نور ندیم چی میشه ؟

_منتظر چنین شبی نباش .چون وحشتناکه ! نگاه کن! روی تمام ستاره ها رو ببین ! اگه ما یه روز نور ندیم دیگه هیچ ستاره ای روشن نیست ... دیگه هیچ ستاره ای نمی درخشه ...

_ عجب قشنگ ! عشق چه چیز نورانییه ...! چقدر قشنگه ! اما...اما من نمی خوام عشقم اینقدر کوچیک باشه . می خوام تا اون جایی که بشه زیاد نور بدم ،زیاد عشق بورزم ... پرسیدند : چرا می خوای بیشتر از بقیه نور بدی ؟ همین برای تو کافیه ...

جواب نداد .فقط پرسید : ما ستاره ها رو برا کی نورانی می کنیم ؟ عشق ما به کی می رسه ؟

_ به هر کسی که به آسمون نگاه کنه .

_ اونا چه شکلین ؟ کجان ؟

_ کهکشان خیلی بزرگه ... ما فقط می دونیم که یه کسایی هستند ...

_ از کجا ؟ از کجا می دونید ؟ کی به شما گفته ؟

_ کسی که ما رو مامور نور افشانی کرده . اون کسیه مه همه ی کهکشونها رو آفریده پساز همه چیزشم خبر داره . اون اینقدر بزرگه که هر موجودی از اون چیزی بخواد بهش میده ... واسه چی اینقدر می پرسی ؟

_یعنی منم اگه چیزی ازش بخام بهم می ده ؟

_ حتما ! فقط باید از ته قلبت دعا کنی .

 

و اون دعا کرد . از خدا خواست که تا اون جایی که می شه بتونه عشق بورزه ...بتونه بشناسه کسایی رو که بهشون عشق و نور هدیه می ده ... خواست که با عشقش بزرگ بشه ...

تمام شب را دعا کرد و نور بخشید ، تا خوابش برد .

فردا صبح شاهزاده ای از جنس شب تاب ها زاده شده بود ...

او سفر کرد و چیزی را هدیه داد که دلیل زاده شدنش بود: عشق ....!!

 

 

 

 

                                                            "خودم!!"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۴/۱۲/۰۹
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی