دوری
يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۸۷، ۰۴:۱۴ ق.ظ
یا قدیم
برای کسی که نثرهایم را دوست دارد
دیشب ، آمد خانه . بعد از هزار سال . دیشب بالاخره آمد خانه و من دیدم که چقدر پیر شده . چای که برداشت دستش میلرزید ، حرف که میزد صدایش هم . توی چشم هایم نگاه کرد ، مثل هیچ بار دیگر و زیر لب گفت : " چقدر موهات سفید شده گیسو ... "
شاد و درخشان باشید
خودم
۸۷/۰۹/۱۰