هر روز صبح، به یک کابوس لبخند می زنم...
پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۴۱ ب.ظ
واسه جوش های صورتت کاری کردی؟ دختر منم جوش میزد صورتش، البته نه اینقدر زیادها... فلان کوفت رو خورد، فلان غلط رو کرد، فلان آشغال رو مالید به صورتش ، خوب شد ...
به شما مربوطه؟ من شما رو میشناسم؟ شما همسن من هستی؟ من با شما درددل کردم؟ از شما کمک خواستم؟ ازتون خواستم در مورد این موضوع صحبت کنید؟ شما پزشک هستید؟ متخصص پوست و ...؟ به نظرت اینجا، جای مناسبی برای این حرفهاست؟ موضوع جالب تری واسه شروع صحبت بلد نیستید؟ یعنی واقعاً اینقدر ذهنت دست و پا بسته و دایره لغاتت اینقدر محدوده؟ فکر میکنی این موضوعیه که دلم بخواد در موردش با شما صحبت کنم؟ به نظرت، من پشت این صورت، چی دارم؟ کی هستم؟ اصلاً در موردش فکر کردی؟ می دونی دلم می خواد همه ی این حسن نیت ِ لوس و مسخره و نامربوطت رو تبدیل به یه سیلی کنم و بکوبم توی صورتت؟
نه دیگه، همینه. همین. نمی دونی که دلم می خواد همه ی این حسن نیت لوس و مسخره و نامربوطت رو تبدیل به یه سیلی کنم و بکوبم توی صورتت...
۹۱/۱۰/۲۸