شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

رفتن، رفتن است. مردن که نیست!

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ
رفتنِ ناگهانی، پایان نامه ایست که استاد راهنمایش آن غولِ کچلِ مزخرفِ مزخرف باشد. چیزی بی سر و ته که فقط ادعا دارد. نه جانم. رفتن، مقدمه می خواهد. چکیده می خواهد. فصل بندی و رفرنس و زیرنویس و منابع و مآخذ و از همه مهمتر، نتیجه گیری می خواهد. تازه باید عنوان هم داشته باشد. همینطور الکی که نمی شود یک روز صبح بلند شوی و تصمیم بگیری که بروی و تازه از رفتنت هم دفاع کنی و نمره ی قبولی هم بگیری! علف هرز نبودی که خودت را همچین ناگهانی از ریشه بکنی و فردا پس فردایش دوباره سبز شوی به این بهانه که چیزی که هست، هست! هان؟! این بار رد شدی. راستش بدشانسی آوردی که داور، من بودم.   ----------------------------------------------------------- * تب خیلی چیزها داغ است این روزها. بگذار باشد. من که فعلاً ترجیح می دهم مسابقات تیم ملی والیبال را در لیگ جهانی تماشا کنم و یکی از آرزوهای مرتبط با آن را هی توی ذهنم مرور کنم بلکه بشود، تا اینکه بخواهم واردِ چیزی بشوم که سر تا پایش فقط سرِ کار گذاشتن و بازی دادن شعورم است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۸
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی