شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی
اگر بلد بودم، حتماً افسرده میشدم... زن‌ها وقتی ساکت می‌شوند، وقتی صدایشان در نمی‌آید، وقتی در ظاهر سرشان به کارِ خودشان گرم است و هیچ گله‌ای از هیچ کسی ندارند، وقتی بی‌تابی نمی‌کنند، غر نمی‌زنند، وقتی هی راه به راه نمی‌گویند که دلتنگند، کلافه‌اند، نمی‌گویند کاش بودی، کاش بیایی ببینمت، وقتی نمی‌گویند دلم برایت تنگ شده، از دنیای بدونِ تو می‌ترسم، از روزهایی که تو را ندارند می‌ترسم، وقتی نمی‌گویند لعنتی، بی‌معرفت، غریبه؛ وقتی هیچ کدامِ این‌ها را نمی‌گویند، وقتی بی‌قراری نمی‌کنند، لبخندهایِ مصنوعی می‌زنند، ادایِ آدم‌هایِ خیلی قوی و محکم را درمی‌آورند، وقتی مدت‌هایِ طولانی خفقان می‌گیرند؛ این‌ها همه یعنی رو به ویرانی‌اند. رو به نابودی‌اند. زن‌ها تویِ سکوت‌هایِ طولانی‌شان ویران می‌شوند. تویِ لبخندهایِ مصنوعی‌شان. این را بفهمید. خب؟!! بفهمید... بعدش هم هیچ کاری نکنید. نمی‌خواهد هیچ کاری بکنید. فقط بفهمید... اینم لینکش : سکوتِ زن ها را بفهمید
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۲۷
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی