شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

برف شیره

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ
مزه ی کودکی ها را دارد. مزه ی بچه بودن. مزه ی مرباهای زن دایی و صبح های تابستانیِ خنکِ آن شهر. مزه ی جیغ و داد با دخترخاله ها و چیدن و خوردنِ گوجه ی قرمزِ کلاغ نوک زده از توی باغچه. مزه ی قیماق های تازه ی حاجی ننه. مزه ی خواب زیرِ کرسیِ زغالی و تکیه دادن به دیوارِ کاهگلی. مزه ی چیزهای دور. خیلی دور. آنقدر دور که حالا فقط حرفش را می زنیم. همین است دیگر. دیگر چی مثل قدیم مانده که دنیایی که من در آن بزرگ شدم، مانده باشد؟ مامان هنوز قیماق درست می کند. ذغال درست کرده ایم خودمان با دست های خودمان و کُرسیِ عروسیِ مامان هم برپاست. اما خب، نمی شود که. می شود؟ آخر، همه بزرگ شده ایم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۹
شب تاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی