کویر، هم نامِ توست
دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ب.ظ
حتی فونتی را انتخاب می کنم که هم نامِ توست. و با ایمانی قوی به چرند بودنِ شعری که می گوید از دل برود هر آنکه از دیده برفت، صد بار اسمت را تایپ می کنم و پاک می کنم. تایپ می کنم و پاک می کنم. تایپ می کنم و بغض می کنم. چیزی نمی گویم، و این یعنی که تو، تب تندی بودی که خیلی زود عرق کرد و تمام؟ یک روز هم نبود که یادت نکنم. یک روز هم حتی نبود که یادت نکنم. اینکه کجایی، چه می کنی، حالت چطور است، کسی هست که حالت را خوش کند، کسی را راه داده ای به دنیایت که حالت را خوش کند، هنوز می خوانی، هنوز می نویسی، و هزار چیز دیگر را درباره تو، نمی دانم. نمی دانم. خیالبافی هم حتی نمی کنم درباره اش. خیال با داستان تو تناسبی ندارد. اولین واقعیتی بودی که با آن روبه رو شدم و فهمیدم واقعی است! دوست خوبی بودی. هستی. حتی اگر نباشی و هرگز نفهمی که دلم برایت تنگ است. همیشه دلم برایت تنگ است. من از این، خجالت نمی کشم. حالا دارم دوره ای از زندگی ام را می گذرانم که در آن، دارم از تمام خجالت کشیدن هایم خجالت می کشم و سعی می کنم نمیرم.
۹۳/۰۴/۰۹