خیس شدگی
سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ق.ظ
صدای بارون میومد. رفتم زیر بارون. مدیر اومده میگه مریض میشی شما، بفرما داخل. اومدم بپیچم از یه ور دیگه برم، دیوار بود همش، نشد. گفت خیس شدی. گفتم جلسه کجاس؟ گفت فلان خیابون و بهمان سالن. گفتم آهان.گفت ولی خیسی شما. یادش نرفته بود زیر بارونم. گفتم خب. اومدم بالا. دلم میخواس بمونم آه بکشم هنوز. نذاشت. تصمیم گرفتم پیاده برم. بهش نگفتم، به مدیر. میگفتم چشماش چار تا میشد. مدیری که چشاش چارتا شده باشه خوب نیس. دوست ندارم.
۹۸/۰۷/۳۰
سلام
خوش به حالت که حداقل تونستی همون چندلحظه بری زیر بارون برای من که شده حسرت ....
چقدر بده درکت نکنن و مجبور باشی راه رو بدون درک متقابل طی کنی....