شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

روی دست نوشته هایم یک وجب تنهایی نشسته ...

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۵۲ ق.ظ
اینجا، روی این زمین ِ گاهاً لوس و گاهاً خبیث و گاهاً هزار حس ِ دمدمی مزاجانه ی دیگر ، چه کسی از نبودن تو سود خواهد برد؟ نگاهی بینداز به حجم عظیم لب هایی که می خندند و می بوسند و حرف های شاعرانه می زنند و حرف های منطقی می زنند و حرفهای سیاسی می زنند و حرف های خوب می زنند و هیچکدام هم لب های تو نیستند...

نگاهی بینداز به این سیل جاری شده از همه ی چای هایی که در تنهایی ...

تو، خدا نیستی اما، همه ی نامه های نانوشته ی مرا خوانده ای و می دانی که من ، اینجا ، فقط دست و پا می زنم مدام .

دیگر کدام کلمه جرئت می کند از تو حرف بزند، وقتی از تو می گویند و می بینند که هیچ نگفته اند؟

 


چسبید به:
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۲
شب تاب

یکی که نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی